English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7384 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
defense U دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
respondents U مدعی علیه
respondent U مدعی علیه
defendants U مدعی علیه
defendant U مدعی علیه
demur U در CL حالتی است که مدعی علیه
demurred U در CL حالتی است که مدعی علیه
demurring U در CL حالتی است که مدعی علیه
demurs U در CL حالتی است که مدعی علیه
libelee U مدعی علیه شخص مورد افترا
libellee U مدعی علیه شخص مورد افترا
demurring U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
asserter U مدعی
pretendant U مدعی
pursuers U مدعی
letter of attorney U مدعی
maintainer U مدعی
remedy sought by plaintiff U مدعی به
object of claim U مدعی به
pursuer U مدعی
assertive U مدعی
accuser U مدعی
actor U مدعی
actors U مدعی
accusers U مدعی
claimant U مدعی
attorney U مدعی
attorneys U مدعی
plaintiff U مدعی
plaintiffs U مدعی
public prosector U مدعی العموم
dirctor of public prosecutions U مدعی العموم
public prosecutor U مدعی العموم
public prosecutors U مدعی العموم
adversaries U مدعی متخاصم
adversary U مدعی متخاصم
attorneygeneral U مدعی العموم
attorneygeneralship U مدعی العمومی
encumbrancer U مدعی ملک
he claims to U او مدعی است که
rightful claimant U مدعی محق
prosecuting attorney U مدعی العموم
Attorneys General U مدعی العموم
relator U مدعی خصوصی
Attorney General U مدعی العموم
professed U مدعی مقر به
professed U متعهد مدعی
the a party U مدعی خصم
pretender U مدعی من غیر حق
pretenders U مدعی من غیر حق
lord a U مدعی العموم
plaintiff U مدعی [قانون]
complainants U عارض مدعی
complainant U عارض مدعی
complainant [British E] U مدعی [قانون]
petitioner [divorce proceedings] U مدعی [قانون]
pursuer [Scottish English] U مدعی [قانون]
claimant [arbitration proceedings] U مدعی [قانون]
suitors U عرضحال دهنده مدعی
elegit U حکم تامین مدعی به
contenders U مدعی دربرابر قهرمان
contender U مدعی دربرابر قهرمان
know it all U مدعی علم الیقین
pretenders U مدعی تاج وتخت
suitor U عرضحال دهنده مدعی
pretender U مدعی تاج وتخت
know-it-alls U مدعی علم الیقین
know-it-all U مدعی علم الیقین
object of claim U مدعی به متنازع فیه
claimant U طلب کننده مدعی
claimed U مدعی به مطالبات ادعا کردن
right of begin U حق مدعی در اغازبیان ادعا در محکمه
claim U مدعی به مطالبات ادعا کردن
claims U مدعی به مطالبات ادعا کردن
maintain U حمایت کردن از مدعی بودن
put in a claim for something U مدعی مالکیت چیزی شدن
maintains U حمایت کردن از مدعی بودن
maintained U حمایت کردن از مدعی بودن
claiming U مدعی به مطالبات ادعا کردن
the burden of proof rests with U اثبات ادعا بر عهده مدعی است
replication U جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
nemo potest esse simul actor et judex U هیچ کس نمیتواند در ان واحد قاضی و مدعی باشد
levy a sum on a person's property U به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
state attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state's attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
plea U دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
pleas U دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
venire facias tot matrons U دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است
blocked U دفاع در مقابل ابشار
block U دفاع در مقابل ابشار
blocks U دفاع در مقابل ابشار
plene administravit U دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
covenant real U شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
controvrsism U روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
in personam U علیه شخص خاصی علیه انسان
quando acciderint U وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
samisch variation U واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
russian defence U دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
schleman defence U دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
protestation of frienship U ادعای دوستی
assumpsit U ادعای خسارت
claim of compensation U ادعای خسارت
jactitation U ادعای پوچ
counterclaim U ادعای متقابل
jactation U ادعای پوچ
arrogation U ادعای بیجا
pretentiously U با ادعای زیاد
waive U رد ادعای باشگاه
insolence U ادعای بیخود
waived U رد ادعای باشگاه
waives U رد ادعای باشگاه
professed love U ادعای عشق یا محبت
suing U ادعای خسارت کردن
to pretend to wisdom U ادعای خرد کردن
who claims the succession ? U چه کسی ادعای جانشینی
sued U ادعای خسارت کردن
objection U ادعای خطا در مسابقه
objections U ادعای خطا در مسابقه
arrogate U ادعای بیجا کردن
sues U ادعای خسارت کردن
claim of insurance U ادعای اخذ بیمه
sue U ادعای خسارت کردن
counterclaim U جواب به ادعای شاکی
claims U طلب ادعای خسارت کردن
To claim against (sue) someone. U از کسی ادعای خسارت کردن
claim U طلب ادعای خسارت کردن
He lays claim to learning. U ادعای علم وفضل می کند
claimed U طلب ادعای خسارت کردن
claiming U طلب ادعای خسارت کردن
waive one's claim U از ادعای خود صرفنظر کردن
freeboard U حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
leg to stand on <idiom> U (گفتهای)حقیقتی که ادعای کسی را ثابت کند
one on one U دفاع یارگری دفاع تک به تک
defense U دفاع وزارت دفاع
aeolist U انسانی غلط انداز که ادعای روشن فکری دارد
wise acre U کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
wiseacre U کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
frozen assets U دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
self defense U دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
against U علیه
v U علیه
pro and con U له و علیه
pros and cons U له و علیه
cons U بر علیه
versus U علیه
con U بر علیه
conning U بر علیه
conned U بر علیه
divisor U مقسوم علیه
divtsor U مقسوم علیه
appellee U مستانف علیه
anti U مخالف علیه
victim of an offence U مجنی علیه
beneficiary U موقوف علیه
beneficiaries U موقوف علیه
assignee U محال علیه
ward U مولی علیه
beneficiary of an endowment U موقوف علیه
wards U مولی علیه
drawee U محال علیه
lady ship U سرکار علیه
denominator U مقسوم علیه
denominators U مقسوم علیه
respondent U مستانف علیه
out of court U محکوم علیه
object of protest U معترض علیه
pro and con U دلائل له و علیه
losing party U محکوم علیه
recognizor U محکوم علیه
judgement debtor U محکوم علیه
pupils U مولی علیه
peace be upon him U علیه السلام
presentee U معروض علیه
third person of a transfer U محال علیه
person placed under guardianship U مولی علیه
pupil U مولی علیه
party against whom a protest is made U معترض علیه
respondents U مستانف علیه
garnishment U میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد
offences against persons U جرائم بر علیه اشخاص
biological defense U پدافند بر علیه تک میکربی
offences against property U جرائم بر علیه اموال
common d. U مقسوم علیه مشترک
action in personam U دعوی بر علیه شخص
divisor U مقسوم علیه [ریاضی]
non fatal offences against the person U جرائم بر علیه ابدان
lese majesty U خیانت علیه حکومت
cross action U علیه وی اقامه کند
lese majeste U خیانت علیه حکومت
public mischief U جرم علیه جامعه
self-defeating U علیه منظور خود
self defeating U علیه منظور خود
respondents U پژوهش خواه مستانف علیه
to safeguard [against] U امن نگهداشتن [علیه] [در برابر]
to safeguard [against] U نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
to safeguard [against] U حفظ کردن [علیه] [در برابر]
common divisor U مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
common factor U مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
Recent search history Forum search
1اصلاح ترجمه
2make the case? به فارسی چی میشه
1meaning of taking law
0وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com